1-اسلام برخلاف سایر ادیان که تعلیمات آنها براساس انزول و کنارهگیری از اجتماع بنا شده مانند نصرانیت و برهمنی و بودائیت و یا تنها بتربیت طائفه و نژاد خاص چشم همت دوخته باشد مانند یهودیت، سازمان تعلیم و تربیت خود را در یک سازمان اجتماعی جهانی قرار داده است که سعادت انسانیت را در زمینه مدنیت که هرگز انسان از وی مستغنی نیست با ایجاد اتحاد و اتفاق کامل میان افراد،تأمین کند،و تشکیل مجتمعی را در نظر گرفته که جزء تشیکیلدهندهء آن یک انسان خالص متمیز،بوده باشد،و با سیر تکاملی خود سعادت انسانیت را صددرصد بدست آورد.
و روی این اصل از برای تشکل جامعه موردنظر خود انسان فطری(انسان طبیعی)را در نظر گرفته است،یعنی انسانیاکه دستگاره آفرینش بوجود آورده و با موهبت عقل سلیم مجهز کرده و با این وسیله از سایر انواع حیوانی تمیز داده و آلایش و پیرایش اوهام و خرافات و سایر افکار پوچ تقلیدی و موروثی را نداشته باشد،و این مطلب از اول تا آخر کتاب اللّه(قرآن شریف)در نهایت وضوح پیدا است.
اسلام تشخیث میدهد انسانی را که دستگاه آفرینش بوجود آورده و با عقل سلیم مجهز نموده است؛با سلامت شعور و ادراک و (فطرت خدادادی خود)درک میکند که در عین حال او و هر آفریدهء دیگری در شاهراه حیات جویای سعادت و خواهان خوشبختی خود می باشد،و در پیدایش وجود خود و بقای خود و تأمین سعادت و رفع حوائج خود بهیچ وجه استقلال نداشته و از هر جهت محتاج بکنار از خود میباشد.
و همچنین هر موجود دیگری از اجزای جهان آفرینش،خود خود را بوجود نیاورده و در ادارهء وجود و بقای خود استقلال ندارد و مجموعه جهان هستی نیز که همان انسان و سایر پدیدههای جهانی است بیک نقطهای ما فوق طبیعت بستگی داشته و با یک ارادهء شکستناپذیر غیبی طبق قوانین عامهء علیت و معلولیت اداره شده و به بقای وجود خود ادامه میدهند.
و این درک،انسان را بسوی این نتیجه هدایت میکند که باید بخدای یگانه(حیات و علم و قدرت ما فوق طبیعت)سر تسلیم فرود آورده و بسوی مقصدی پیش رود که در ساختمان وجود وی پیشبینی شده و بدست عقل سپرده شده است.
قرآن شریف تصریح میکند که:«دین همان تسلیم بخدای یگانه است»1و تصریح میکند که دین همانا یک سلسله تعلیماتی است که با آفرینش ویژهء انسان وفق داده و تطبیق کرده و خواستههای وجودی وی را در نهایت تعدیل تأمین نماید:«دین روی آفرینش خدائی استوار است که مردم را طبق آن آفریده و آفرینش خدائی قابل تبدیل و تغییر نیست»2.
کسی که از این نظر کلی و قطعی اسلام:«بشر باید در حال اجتماع و اتفاق طوری زندگی کند که با آفرینش انسانی تطبیق نماید»اطلاع بهمرسانیده و کمی تأمل نماید،حدس خواهد زد که اسلام در جریان تعلیمات خود حفظ عقل سالم را مهمترین واجبات دانسته و کمترین اجازهای از بری تباه کردن وی،حتی یک لحظه،نخواهد داد؛و همانطور هم هست.
اسلام ادارهء امور زندگی انفرادی و اجتماعی انسان را بدست عقل سالم سپرده و هیچگونه اجازه مداخله بعواطف دروغ نمیدهد،مگر در حدودی که عقل تجویز نماید.و ازاینروی از هر چیزی که فعالیت طبیعی این موهبت خدادادی را کم یا زیاد بهمزده و مختل میکند،و تلاش عقل و تدبیر را خنثی مینماید،با تمام قوا جلوگیری بعمل میآورد چنانکه از قمار که روی بخت و شانس استوار است و از دروغ و افتراء و تزویر و غش در معاملات و هرچه از این قبیل بوده و عقل اجتماعی را مختل ساخته و تدبیر و رویه را خنثی میکند نهی مینماید.
و از آن جمله است:استعمال مشروبات الکلی که شدیدا در اسلام ممنوع و حتی نسبت بنوشیدن یک قطره از مسکرات هشتاد تازیانه مجازات تعیین شده است.
2-خوردن مشروبات الکلی در میان سایر کارهای مزاحم عقل و تدبیر تنها عملی است که سروکارش مستقیما با عقل و شعور میباشد و تنها بمنظور کشتن تعقل و تقویت عواطف بیسرپرست انجام داده میشود.
و بهمین جهت آثار شوم و نتیجههای زشت و ناهنجاری که پیوسته از جهت بهداشت و اخلاق و روان و دین در افراد و در جامعههای بشری بسط و توسعه میدهد؛بهیچوجه قابل انکار نبوده و پوشیده نیست.فعلا سالی از تاریخ انسانیت نمیگذرد که هزارها و هزارها بیمار الکلی ببیماریهای گوناگون مری و معده و ریه و کبد و اعصاب و غیر ذلک،گرفتار نشده و در بیمارستانها بستری نشوند.
سالی نمیگذرد که جمعیت انبوهی مجانین الکلی بتیمارستانها منتقل نشوند،سالی نمیگذرد که میلیونها اشخاص کنترول اخلاقی خود را از دست ندهند و یا بانحرافات روانی و گرفتاریهای فکری مبتلا نشوند.
سالی نمیگذرد که این سم مهلک بصدها ملیون قتل و خودکشی و جنایت و دزدی و خیانت و عرضفروشی و رسوائی و پردهدری و افشای اسرار و بدگوئی و بدزبانی و ایذاء و اذیت هدایت نکند(و یا وقتهای زیادی،افراد شریف انسان را درحالیکه مانند حیوان وحشی پایبند هیچ قانون و مقرراتی نیستند،اسیر و زندانی نکند).
تعقل پاکی که روزانه بواسطهء استعمال صدها ملیون لیتر مشروبات الکلی از دست جامعه انسانی میرود،ضایعه اسفناک و جبرانناپذیری است،و البته از نقطه نظر روانی از جامعهء انسانیتی که پیوسته همه یا قسمت اعظم ممیز انسانیت خود را(تعقل صحیح و پاک)از دست میدهند نباید امید خیر و انتظار خوشبختی عمومی داشت.
قرآن شریف برای اولین بار که از نوشیدن مینهی میکند بطور اجمال بهمه مفاسد فردی و اجتماعی وی اشاره کرده و او را«اثم»نام نهاده،یعنی کار زشتی که دنبالهء نامطلوب داشته و محرومیتهائی بار میآورد(سورهء اعراف-33)1
و برای آخرین بار که در نهایت تأکید نهی میکند،مخصوصا بدو نوع از مفاسد و مضرات این عمل اشاره میکند که رخنه یافتن آنها بجامعه انسانیت،ارکان جامعه بشری را سست و بالاخره کاخ سعادت عمومی را بطور قطع سرنگون خواهد کرد.
در سورهء مائده آیهء 91 میفرماید:«شراب مسکر در میان شما کینه و دشمنی ایجاد کرده و شما را نسبت بمقدسات قوانین و مقررات که پای بندی آنها تنها راه سعادت شما است،بیاعتناء و بیبندوبار میکند»2 و پرروشن است که تنها همّ تعلیمات اسلامی تشکیل یک اجتماع صالحی است که الفت و التیام در وی حکومت کند و همهء افراد آن خودشانرا در پیشگاه خدائی مسئول اجرای قوانین انسانی که ضامن سعادتشان میباشد بدانند،و در هیچ حال خدا را فراموش نکنند و بمسئولیت خود بیاعتنا نباشند.
اینست آنچه اجمالا در قرآن شریف در مقام قانونگذاری بیان شده است و آنچه از مقام نبوت در این باب نقل شده بیرون از حد بوده و همهء مضرات جسمانی و روحانی خمر را تفصیلا بیان مینماید.
3-روزی که اسلام مشروبات الکلی را تحریم کرد جهان بشریت باستثنای معدودی از یهود،مبتلای این سم مهلک بوده و در همهء مجتمعات مترقی و غیر مترقی آنروز رواج کامل داشته و خوردن میهیچگونه ممنوعیت قانونی نداشت،مردم آنروز با همین عقیده و عادت نامطلوب نسلا بعد نسل بطور توارث رشد کرده و رگ و ریشه دوانیده بودند.
البته ریشهکن نمودن چنین عادتی از برای اسلام همان اندازه اشکال داشت که از میان بردن عقیدهء وثنیت مشکل بود؛اگر مشکلتر نبوده باشد.
و بهمین جهت بود که اسلام در اجرای حکم تحریم خمر راه ارفاق و طریقهء تدریج را اختیار نموده و بمنظور خود در ظرف چندین سال از دعوت (فاصلهء نزول آیهء اعراف و آیهء مائده)جامهء عمل پوشانیده در آیهء اعراف سربسته و بنام«اثم»و در سورهء بقره آیهء 1219نسبتا صریحتر؛و در آیهء مائده صریح صریح نهی نموده است.
و همچنین در اوایل بعثت بعنوان تحریم ساده و سرانجام تحریم شدید نموده و قرار حد(مجازات با تازیانه)صادر کرده است.
4-اسلام در ابتدای کار اگرچه در اجرای حکم تحریم و بیرون کردن هوای میپرستی از سر مردم،دچار مشکلاتی بود،ولی در عین حال در اجرای این حکم شاق و پذیرش عمومی از وی،موفقیت شگفتآوری پیدا کرده که راستی حیرتانگیز است.
آیهء مائدة که آخرین آیهایست که بتحریم خمر مشتمل است،نشان میدهد که پس از چندین سال که از عمر تحریم میگذشته هنوز مردم بکلی دست از عادت دیرین خود برنداشته بودهاند،ولی چنانکه از قرائن تاریخی برمیآید،پس از تحریم قطعی خمر،مردم یکباره هوس بادهکشی را از سر بیرون رانده،و بیتأمل هرچه خم شراب و صراحی میبود،در کوچهها و معابر و سر راهها شکسته و موجودی محتویات آنها را بزمین ریختند و هرگز اجرای حد برای کسی که در زمان پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و سلم(ما بین تحریم و تعیین حد و رحلت رسول)شراب خورده باشد،نقل نشده،با اینکه اجرای حد از برای قتل و زنا و امثال آن از منهیات؛زیاد نقل شده است.
و در مسیر تاریخی سیزده،چهارده قرن که از طلوع و دعوت اسلامی میگذرد،در میان جامعهء اسلامی میتوان گفت:صدها ملیون مسلمان آمده و رفتهاند که در عمر قطرهای از این سم مهلک نچشیده باشند.
و در ممالک اسلامی که صدها ملیون مسلمان زندگی مینمایند بجز شهرهای بزرگ که از مدنیت!امروزی بیبهره نبوده و این سم نیز بهمراه مدنیت!در آنها شیوع پیدا کرده،میتوان قطع داشت که ملیونها مسلمانان در عمر خود رنگ شراب ندیده باشند.
در همین ایران خودمان در غیر شهرهای بزرگ،در دهات و عشایر ملیونها زن و مرد میتوان یافت که در زندگی خود قطرهای از شراب نچشیدهاند،سهل است،حتی تصور بادهکشی بمخیلهشان نیز خطور نکرده و از شراب مانند پلیدهای دیگر،طبعا متنفر بوده و دوری میجویند.
(1)ان الدین عند اللّه الاسلام
(آل عمران-19).
(2)-فاقم وجهک للدین حنیفا،فطرت اللّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه(روم-30).
(1) قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغی بغیر الحق
(2)-انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر اللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون.
(1)- یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما.